هیئت فدائیان حسین علیه السلام محفل خادمین شهدا

پایگاه اینترنتی قـــبه

هیئت فداییان حســین علیه السلام/اهواز

سامانه پیامک: 30007622

آخرین نظرات

آقا مرتضی بعد از تو ما را چه شده؟

بسم الله الرحمن الرحیم….

سلام آقا مرتضی

خدا قوت، شما که مطمئنا خوبی و جایت خوب تر…

خیلی اوقات به این عکست نگاه می کنم و به چشمهایی که انگار انتظاری از ما دارد…

اما من خسته ام ، خسته ام این روزها،از این همه فاتحه خوانی

گرچه فاتحه خوانی فی نفسه خیلی هم خوب است و ما فخر می کنیم بر فاتحه خوانی مزار تو  اما حرفم چیز دیگری است.


+بقیه در ادامه مطلب

هرروز به یاد یکی فاتحه می خوانیم و بد تر از همه برای همان کس که کلی
یادگاری برایمان به جا گذاشته برای یادگاری هایش نیز فاتحه می خوانیم…

مثله خیلی از وصیت نامه های شهدا مثل همین کار خود شما…مثل روایت فتحت…

مدعی هستیم اما هنوز وامانده ایم ///

راستش را بخواهی امروز کلی در این فضای خفقان مجازی جهانی گشت زدم

چقدر
وبلاگ  و سایت امروز عکس تو را به نشانه احترام سالروز پر کشیدنت در آن
قاب محصور خود نصب کرده اند و چه بسا بسیاری شان مثل خود من مدعی دفاع از
تو و کار تو هستند

اما…. ظاهرا عادت کرده ایم روی هر تابوت شهید که می آید تند تند خط بزنیم و بنویسیم که شهدا شرمنده ایم….

و
معلوم نیست تا کجا به این حرف معتقد باشیم! تا کجا بر سر این حرف ایستاده
باشیم،و تا کجا قرار است بر این شرمندگی بمانیم و زنده بمانیم!!

جالب آنجاست که ما توقع شفاعت هم داریم ….

وقتی
برخی ها این جمله را می گویند یاد کسانی می افتم که دم درب مراسم ختم
ایستاده اند و عزیزشان را برای همیشه همراه تمام یادگارانش به خاک سپرده
اند.

امروز بعد از یک سال باز هم دارم به شما و آنچه که انجام دادی فکر می کنم و بعد به دغدغه های خودم و برخی از دوستانم…

به
کجا رفته ایم؟؟؟ نمی دانم اما خوب می دانم راهی نرفته داریم که همین نرفتن
ها امروز در کلاس درس دانشگاه به روی انقلابم سیلی می زند و ما دم نمی
زنیم!!!

شگفتا
که برای خود فلسفه بافی می کنیم که بله بلاخره آزادی بیان باید باشد و
معلوم نیست که این آزادی بیان تا کی تاوانش روی چهره انقلاب به خاطر کم
کاری امثال من باید بنشیند….؟!

اصلا چه کسی منکر آزادی بیان است!!؟ اما ظاهرا اینجا آزادی بیان نوبتی است که معلوم نیست که کجا و کی قرار است نوبت ما هم بشود؟!؟!؟

آقا مرتضی به قول خودتان در جمهوری اسلامی همه حق اظهار نظر دارند اما بچه حزب اللهی ها خیر!!!

که
اگر بشود تازه می شود که بشویم شبیه مرحوم محمد رضا آغاسی ها که به جرم
چهره شاعری اش در صدا و سیما بایکوت شود!! که نه آقا جان وضع ظاهری ایشان
با رسانه جمعی منافات دارد و ترویج دراویشه گری است!!!! اما اگر ما به کسی
گفته باشیم فلانی موی سرش بلند است سریع بگویند ظاهر مردم را نشانه
نروید!!!

یا شبیه همان مجری برنامه سیاسی بعد از چهار سوال درست و حسابی از فلان مسئول فلان حزب و ارگان به سرعت ممنوع التصویر می شویم!!

اینها که جای خود،بعد از آن همه خون و صحبت از بودن “جنگ عقیده” امروز ،

کارمان
به کجا کشیده شده که حتی دستخط کوچکی از ادبیات مبارزه با ظلم در یک برگ
از کتابهای درسی مان پیدا نمی شود ،سالها دروغ پتروس را به خوردمان دادند و
ما هم امروز ضرب المثلش کردیم !!

دریغ از یک کلمه حرف حساب!

اصلا
حسابی جای خالیتان حس می شود،گاهی اوقات آنقدر به صفحه تلویزیون خیره می
شوم که شاید یک حرف حساب،یک فیلم با محتوا،یک کلیپ برای آن گفتمان داشته
باشد اما ….

کو شجاعتش؟؟ کجاست آن مستند سازی که برای معرفی عقیده پاک این نظام و انقلاب تا قلب شبه جزیره بالکان می رفت؟؟

مستند
سازی امروز بازی بچه گانه ای شده  که فقط باید آن را در شاخ آفریقا پیدا
کرد آنهم در دنیایی که کسی از آنچه که توسط مستبدان نظام سلطه بر سر آفریقا
می گذرد بی خبر است!!!

یادت بخیر که شما بودی و یک دوربین اما امروز هزاران دوربین هست و یک نفر نیست!!!

هجمه
اخبار آنقدر زیاد است  و کلی کار که می توان با آن جهانی را بیدار کرد و
اینجا تا فکرش را بکنی آدم بی حال و متاسفانه بی خیال…

دو
دسته به خانه همان چسبیده ایم و هی نظریه سیاسی فلان حزب را بلغور می کنیم
و هنر نداشته برخی را به رخی دیگر می کشیم…آن وقت در آن سوی جهان
جوانانی هستند که به انقلاب ما عشق می ورزند و عکس رهبرمان را در خانه
هایشان نگه داری می کنند و روزانه با نیت جهاد از خواب بر می خیزند و برای
این عقیده که جهان به یار آخر الزمانی خود محتاج است صبح را به شب می
رسانند آنوقت ما که به سفرهای خارجی می رویم دریغ از دو کلمه حرف برای
گفتن!!

اصلا
زبان خارجی از عربی گرفته تا انگلیسی را به لطف چند سال تحصیل در نظام
آموزشی ضعیف و به مدد تنبلی های خودمان بلد نیستیم که اگر خواستیم هم
بتوانیم صحبت کنیم…

تنها چهار چشمی مجذوب و مقهور قدرتهای پوشالیشان می شویم!!!

تازه
یادمان می افتد در قلب انگستان قدم بزنیم و از فلان بازیگر امضا بگیریم و
با فلان فوتبالیست لیگشان عکس یادگاری بعد ارسال انبوه در صفحات فیس بوک…

انگار نه انگار که جهان در تب و تاب بیدار شدن است و خونهای فرزندان زهرا س دارد به ثمر می نشیند…

انگار عادت کرده ایم به نشستن و ندیدن!!

و ای کاش یکی نجاتمان بدهد از این حس توهم زا…

انگار برایمان عادی است که حتی یک فیلم درباره آنچه در افغانستان و عراق و سایر کشورهای اسلامی می گذرد نداریم…

در
حالی که در هالیوود هر ساله چندین فیلم با کیفیت های بسیار بالا و جذاب
تولید می شود مثل “آرگو” که ما فقط دوباره می نشنیم باز هم به دشمنان
خودمان لعن و نفرین می کنیم!

ابدا
به روی خودمان هم نمی آوریم که چرا ما کاری انجام ندادیم که حالا این خدا
نشناسان به تمام حیثیت اسلام توهین نکنند و عراق و افغانستان و سایر بلاد
اسلامی را چراگاه سربازانشان نسازند و با این فیلم ها مهر تایید به کردار
پلیدشان بزنند؟؟

نشد
یک بار از سینماهای کشورمان عبور کنیم و ببینیم یک فیلم سینمایی وطنی
درباره این همه حادثه در سطح جهان ساخته شده باشد تا حداقل رمقی دوباره بر
بدنه سینما بوجود آید و دست بر دارند از ساختن این عشق های مثلثی و مربعی و
چند ضلعی!!

راستی
آقا مرتضی از وقتی که شما رفتی … نه به قول خودت از وقتی شما ماندی و ما
رفتیم پرده های سینما ابدا تغییری نکرده هر روز گیشه ای تر و بی ریشه تر
از دیروز….

شاید کمی بی انصافی باشد که بگویم بی ریشه آخر این جماعت اندک ریشه شان در زمین بی آب هالیوود جا خوش کرده.

یادم
هست در آخرین سخنرانی ات حسابی تکلیف ما را با سینمای جهان و نوع مخاطب
آشنا کردی اما بعید می دانم صدا و سیمای ما اهالی هنر ما یک بار هم آن حرف
را منتشر و یا شنیده باشند…

گرچه شما هم امیدی به اصلاح ساختار آن صدا و سیما نداشتی و گفته بودی که کار این جماعت با کرام الکاتبین است…

آقا مرتضی

یک
از وعاظ معروف شهر جمله ای گفت با این مضمون که یک بچه حزب اللهی پیدا نمی
شود که به سمت سینما و هنر حرکت کند چون دنبال این است که مادرش او را
دکتر  و مهندس خطاب کند(می دانم که منظورش به همه نبود اما اصل حرفش خیلی
هم درست بود)

و اگر امروز اندک تعدادی از همسنگران جوان در جشنواره مردمی فیلم عمار هستند جای شکرش باقی است به نعمت وجود ولایت.

راستی جایتان خالی

امروز لیبی،بحرین،تونس،و حتی مصر بیدار شده اند اما اهل هنر خصوصا سینما نه!!!

خواب
شان خواب خرسهای قطبی است و دارند خرس طلایی فلان جشنواره اروپایی را می
بینند و مهم ترین دغدغه فکریشان می شود “جدایی این از آن” که اسکار را به
دستشان بدهد و از شوقش دائما کت و شلوار تعویض کنند!!! کسی درد جدایی فکر
حضرت روح الله را در عرصه دیپلماتیک ندارد، کسی درد جدایی پسر از مادر در
کربلا ۱۰ و جدایی برادر از برادر در والفجر ۸ را ندارد…

نمی
دانم اگر امروز در میان ما حضور داشتی در کدام فرودگاه و در کدام کشور می
توانستیم تو را پیدا کنیم… اما هنوز کسی را با این سطح در هیچ جا نمی
شناسم.که اگر باشد همراهش خواهم بود

کاش داستان به همین جا ختم می شد و حداقل اگر کسی کاری نمی کرد ،کسی هم نمک پاش زخم این “نبودنها ” نمی شد.

از
برخی از این به اصطلاح هنرمندان توقعی نیست اما از آنان که با چهره های
موجه به ساختن فیلم هایی به نام جنگ و جهاد دست می زنند و به شدت موضع
جهادی هم به خود می گیرند چه؟؟

هنوز
کتاب “دا” بر زمین است و کسی نیست که نیست،از پایی که جا ماند چه بگویم،از
حکایت زمستان ، از شهید منوچهر مدق ها و بسیاری از قهرمانان واقعی سرزمین و
انقلاب اسلامی مان که هنوز کسی درد به تصویر کشیدن زندگی شان را ندارد که
هیچ به ساختن شخصیت هایی می پردازند که نتیجه اش بشود اخراجی های ۱٫۲٫۳٫

که
دل اهل رزم را بسوزاند که هنوز از اصل حرف نزده برخی ها علم یاد شهدا در
دست بگیرند و رسوایی بسازند و به ساخته های خود فخر بفروشند.

راستی
آقا مرتضی آن موقع که در فکه پر کشیدی یادت هست روی پرده سینما چه فیلم
هایی در حال اکران بود ؟؟ اسم فیلم های روی پرده سینما بعد از ۲۰ سال از
عروجت را می دانی ؟؟

۱٫ رسوایی…!

۲٫ساعت شلوغی!!!

۳٫دزدان خیابان جردن!

۴٫رژیم طلایی…..

آخر
عید بود و حیف بود که کسی از مبارزه هم دم بزند! سینما مثل غرب در ایران
هم مهم ترین ابزار سرگرمی مردم است البته نه همه مردم،چون سالیان زیادی است
که خیلی ها مثل من با همین سینما قهر کرده اند

و کجاست اهل هنری چون تو ؟ و تا کجا باید جای خالی شما را حس کرد؟؟

آنچه
هم که هست و دست در مبارزه دارد اندک مردان و زنانی اند که دست پرورده
دستهای خالی هستند و با اندک بضاعتشان صحنه مبارزه را خالی نکرده اند…

اما خوب می دانم اگر بازهم زود نجنبیم و بخواهیم کسل بمانیم بر همین اندک ها نیز باید فاتحه بخوانیم…

آقا مرتضی راستی از همین نامه های تکراری هم خسته ایم

دعایی برایمان بکن تا شاید ما هم…

قربان صداقت و شیدایی قلمت

یاعلی


دل نوشت ته نوشته:

۱٫اول به خودم سوزنو زدم دوستان جوال دوز نوش جونتون اگر اهلش هستید.

۲٫ای
کاش صبحتهای شهید آوینی در رابطه با هنر و سینمای انقلاب پخش می شد و یا
حداقل یکی می تونست مثه مستند شهید باقری برای ایشون هم مستند بسازه تا
پیامهای ایشون که همون دغدغه های انقلابه به گوش همه می رسید.

۳٫اگر
از میون رفقا کسی اهل سینما و هنر هست بسم الله عرصه زیاده مرد میدون می
خواد و اعتقاد و توکل به خدا،شهید آوینی با حداقل امکانات شروع کرد…

۴٫دکتر
و مهندسین عزیز مثه خودم بهشون بر نخوره اما باور کنید ما به فیلم ساز و
مستند ساز آتیشی (به قول آقای سعید قاسمی لیزری)با ذوق نیاز داریم…حالا
خود دانید

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">